فرمانده نیروی دریایی ارتش حضور ایران در آبهای منطقه و دنیا را مستدام دانست و گفت: ۹۰ روز دریانوردی مداوم و انجام مطلوب ماموریتهای محوله توسط ناوگروه های نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران نشان داد، ایرانیان مرد دریاهای سخت هستند.
دریادار حبیتالله سیاری در مراسم استقبال از ناوگروه سی و پنجم اعزامی به خلیج عدن و آبهای اقیانوس هند که با حضور سردار تنگسیری، جانشین فرمانده نیروی دریایی سپاه و فرماندهان نیروی دریایی ارتش صورت گرفت، ضمن گرامیداشت هفته دفاع مقدس اظهار داشت: باید با قدردانی از شهدا راه آنها را همواره ادامه بدهیم چرا که امروز جایگاه ویژه منطقهای و جهانی خود را مدیون شهدا و فداکاریهای آنها هستیم.
وی با اشاره به بازگشت ناوگروه مذکور اضافه کرد: این ناوگروه با افتخار و سربلندی در بدترین شرایط دریایی موفق به انجام ماموریت خود شد.
فرمانده نیروی دریایی ارتش، با اشاره به شرایط منطقه و دریا در مدت اعزام این ناوگروه یادآور شد: ۲۶ هزار مورد دریانوردی، ۱۲۰۰ عملیات شناسایی و رهگیری و ۸۰ مورد شناسایی موفق، در طول ۹۰ روز دریانوردی و در شرایط سخت ماندگاری در دریا، خود یک رکورد و عملکرد روشن و کمنظیر است که این تنها از مردان دریاهای سخت برمی آید.
وی با بیان اینکه ماموریت این ناوگروه به محدوده مدار هفت درجه نیز رسید، اضافه کرد: حضور مستمر جمهوری اسلامی ایران در آبهای منطقه و دنیا تداوم خواهد یافت.
دریادار سیاری همچنین برای ناوگروه سی و ششم نیز آرزوی موفقیت کرد و افزود: این ناوگروه مطمئنا در ماموریت خود با تکیه بر اصول و آرمانهای نظام و رهنمودهای رهبری موفق خواهد بود.
در پایان این مراسم به فرماندهان ناوگروه سی و پنجم نیروی دریایی از طرف دریادار سیاری لوح تقدیر اعطا شد.
پرستیوی یک شبکه خبری بود که چند سال پیش با تحریم ماهوارهای و رسانهای تعدادی از دولتهای غربی همراه شد. علت مشخص بود: پرس تیوی یکی از قدرتمندترین رسانههای آلترناتیو دنیا شده بود. رسانهای که در نهایت امر تنها روی مسائل سیاسی و بینالمللی متمرکز بود، هواداران زیادی پیدا کرده بود و دلیل آن صراحت و بیان هنرمندانه مواضعی در ضدیت با قدرتهای مشهور جهانی بود. قدرتهایی که منتقدان زیادی داشتند که دسترسی محدودی به رسانهها داشتند. حالا این جریانات مستقل هواداران انبوه یک رسانه شده بودند: «رسانه انگلیسی زبان مملکت خمینی کبیر».
عدهای نسبت به عدم جامعیت محتوایی این شبکهها اشکال میکردند و از جای خالی فیلم، سریال، موسیقی و … در معرفی فرهنگی و هنری ایران به این مخاطبان جهانی انتقاد میکردند که با آمدن آیفیلم بخشی از نظر آنان جلب شد. بعد از پرس تی وی این ماجرا برای هیسپان تی وی و العالم هم در دامنهای متفاوت اتفاق افتاد و آنها نیز از روی تعدادی از ماهوارههای بینالمللی پایین کشیده شدند.
این ماجرا به شکلی دیگر و بدون دخالت دولتهای غربی، در بعضی نقاط جهان مانند بخشهایی از آفریقا نیز به دلیل مشکلات مالی سازمان صداوسیما اتفاق افتاد و خسارتی جدی برای جمهوری اسلامی در عرصه نفوذ بینالمللی محسوب میشد. اوضاع ناراحتکنندهتر میشد وقتی برای مخاطبانی که زبان آنان انگلیسی، عربی یا اسپانیولی نبود از همان ابتدا، اصلاً چنین ماجرایی شکل نگرفته بود که حالا از تعطیلیاش ناراحت باشند. تنها بضاعت رسانهای ایران برای ملتهای روس، چینی، پاکی، افغانستانی، آذربایجانی، فرانسوی و … تنها شبکههای سحر بود که قدرت و توان شبکههای فوق را هیچگاه نداشتند. نتیجه چیزی نبود و نیست جز حضوری دورهمی و خود تمجید.
دو هفته پیش ایران مهمان ویژه نمایشگاه کتاب مسکو بود و در طول یک هفته تعدادی برنامه فرهنگی برگزار کرد. گشت و گذار میان اصحاب رسانه روس و جریانات فعال فرهنگی در این کشور به یک نتیجه تلخ درباره نفوذ رسانهای جمهوری اسلامی در این کشور منجر شد.
شناخت ایران و روسیه از یکدیگر با یک واسطه بوده است: «منابع غربی». هم عموم ایرانیها، روسها را از کتب و منابع غربی شناختند هم روسها، ایرانیها را از زاویه دید «شرق شناسان غربی» خواندند. این البته درباره جامعه نخبگانی دو کشور است و این شناخت در دامنه جامعه ملی و شناخت دو ملت از یکدیگر اوضاعی به مراتب اسفبارتر دارد و دو ملت به دلیل فاصله زبانی با یکدیگر و همچنین فاصله هر دوی آنها از زبان انگلیسی، همین میزان شناخت محدود را هم از یکدیگر ندارند. تمام شناخت آنانی که خود دغدغه ارتباط داشتهاند هم به ارتباطی کانالیزهشده توسط مترجمانی با گرایشات خاص محدود شده و تصویری حقیقی از یکدیگر ندارند. ارتباطی دو سویه و مستقیم میان دو ملت وجود نداشته است و به همین دلیل هیچ سرمایهگذاری مستقیمی بعد از انقلاب اسلامی بر روی مخاطب روسی صورت نگرفته است.
با اینکه باب قضاوتها در اروپا و آمریکا تا حد زیادی درباره ایران، به دلیل فعالیت سوء و عملیات روانی رسانههای موسوم به جریان اصلی که ثانیهای از خبرسازی علیه ایران دست بر نمیدارند، بسته شده است اما حجم قابل توجهی از سیاستگذاری فعالیت فرهنگی، سیاسی و حتی رسانهای ایران با نگاه به مخاطبان ساکن در همین کشورها تعریف و اجرا شده است و مردم ساکن کشورهای دیگر که دولتهایشان در سیاست نقاط اشتراک بیشتری با ایران دارند، مانند روسیه، چین و … همیشه از محل دید مقامات ایرانی دور ماندهاند.
در روزهایی که حرف از انقلابیگری به جای بازیها یا گرفتاریهای دیپلماتیک در عرصه بینالملل میشود، مقامات دولتی ایرانی همچنان با نسخههای تاریخ مصرف گذشته، کلاسیک و فرمالیستی در عرصه دیپلماسی حاضر میشوند و تأثیر چندانی روی ملتها ندارند. اکثر نگاهها در ایران متوجه غرب شده و بعضی گروهها نفیاً و در دورهای عدهای اثباتاً به مواجهه با پرونده غرب – ایران مشغول میشوند. اما نقطه مشترک هر دو گروه بیتوجهی به مزایا و ظرفیتهای ملتهای ساکن در حوزه آسیای میانه، قفقاز و… است. همانطور که روزگاری پاکستان، افغانستان، هند و … در افق دید جمهوری اسلامی پررنگ دیده نشده است، امروز این ماجرا تلختر شده و ارتباط با چین و روسیه که دو حکومت قدرتمندتر از لااقل چند دولت اروپایی هستند، هم در زمینهای بسیار تنگ و بسته تعریف شده است.
هر میزان که دولتهای غربی از مشغولیت ایران به خود و دوری از کشورهایی که میتواند با آنها در اصولش علیه غرب متحد شود، مطمئن شوند ایران در گامهای پیش روی خود به زحمت پیش خواهد رفت. متقابلاً گسترده کردن روابط با کشورهای شرقی باعث میشود که دولتهای غربی دچار نگرانی شوند و در امتیازدهی به جمهوری اسلامی و کوتاه آمدن در برابر آن به تقلا بیافتند. اما فراتر از این تحلیل سیاسی، اثرگذاری فرهنگی بر ملتهای منطقه و اقلیمهای فراموش شده، تا به اینجای کار یک خسارت جدی میتواند باشد. اگر مخاطب اروپایی و آمریکایی امروز گوش و چشمش به روی حقیقت بسته شده، مخاطب آسیایی هنوز بکر و دست نخورده است. آیا برای آن برنامهای چیده شده است؟ آیا برای آنان رسانه و نسخهای که معرف بزرگترین انقلاب قرنهای اخیر باشد، پیچیده شده است؟ آیا راهبردی برای معرفی تصویری صحیح از جامعه، هنر، فرهنگ، سیاست و اقتصاد جمهوری اسلامی ایرانی در مقابل دیدگان این ملتها در نظر گرفته شده است؟
درباره زمینه انتشار یک کلام سالم میان مخاطبان روس همچنان نگرانیهای زیادی وجود دارد. یک شبکه تلویزیونی نسبتاً کم مخاطب با عنوان سحر که عموماً ماهیت خاص یا صرفاً گزارشی دارد، نتوانسته میان عموم مردم این کشور و حتی میان مسلمانان اقبال خوبی ایجاد کند. شاید درباره راهبردهای رسانهای یا نفوذی نرم فقط حرف زده میشود و هیچ برنامهای برای پیچیده بودن و اثرگذاری وجود ندارد. «دیپلماسی دیجیتال» فصل فراموش شده روابط ایران و روسیه است. ایران بعد از تمامی این سالها هنوز هیچ رسانه جذابی برای مردم روسیه ندارد. مردم روسیه که تلویزیون چندان قدرتمندی ندارند، خود به برنامههای خارجی روی آوردهاند اما سهم ایران در این میان بسیار ناچیز است؟ بازار فرهنگی این کشور میتواند کالای فرهنگی ایران معاصر را در خود داشته باشد. اما چیزی فراتر از ترجمه مثنوی معنوی، خیام، شاهنامه فردوسی و ترجمه فردی چند کتاب به آنان ارائه نشده است یا اگر مواردی بوده با فراوانی آماری پایین و در دامنهای فوقالعاده محدود و جزئی عرضه شده است.
سینمای ایران در موارد زیادی از سینمای روسیه پیشتازتر است، سریالهای تلویزیونی ایران در تراز و محتوایی قابل توجهتر ساخته شده است اما دریغ از اینکه حتی تعداد محدودی از آنها با زیرنویسی ساده برای مردم این کشور به نمایش در بیاید. اثرگذاری فرهنگی ایران صرفاً به ترجمه چند کتاب متعلق به دوران ادبیات کلاسیک ایران باستان محدود شده است. هفته های فرهنگی توان و قدرت فراگیر و مستمری برای جریان سازی در این کشور ندارند. نغمهزنی بندری در کوچهها و دالانهای نمایشگاه مسکو در روز فرهنگی ایران با توجیه جذب هیجانی مخاطب روسی همراه میشود اما نهایت نتیجه آن هم چیزی بیشتر از قر و رقص چند زن روسی نخواهد بود. هر چند که در برنامههای ایران موسیقی فاخر ایرانی هم گنجانده شده باشد اما آن هم عمری بسیار بسیار محدود و در مجموع بیشتر از چند ساعت برنامه نخواهد داشت. چند ساعت حضور کتابهایی که ترجمه به زبانهایی غیر از روسی شدهاند و در این نمایشگاه تنها عنوانشان به روسی روی یک تکه کاغذ چاپ شده و روی جلد آنها قرار میگیرد، چقدر راهگشاست؟ و متأسفانه چه بیلانی که در این سوی ماجرا و در ایران اسلامی از نفوذ فرهنگ ایرانی! ارائه میشود. شاید ایجاد شدن صرفاً یک احساس زودگذر سرخوشی، نهایت ماحصلِ این شیوه حضور باشد.
با این حال باز هم به نظر میرسد که تمامی این فعالیتها امکان این را دارد که ذیل مفهوم بزرگتری به نام «رسانه» تعریف شود. یک رسانه با راهبردی مشخص ویژه مخاطبان میلیونی روس یا حتی مخاطبان میلیاردی چینی، هندی و … میتواند آغاز کننده یک هژمون فرهنگی ایرانی-اسلامی در جهان باشد. فرهنگی که تشنگی مخاطبان خارجیاش میتواند بزرگترین انگیزه برای فعالیت اصحاب آن باشد. اما آیا جمهوری اسلامی برای راهاندازی این مسیر برنامهای دارد؟ یا همچنان با حرکت لاکپشتوار رایزنیها و سفارتخانهها که دولت به دولت عملکردشان فراز و فرود مییابد، به این مسیر ادامه خواهد داد؟ غربی که دشمن قلمدادش میکنیم با چه سرعت، قدرت و بضاعتی به میانه گود آمده و ایران اسلامی چه چیزی برای عرضه دارد؟
ناراحتکننده است فاصله زیاد بیلان با نفوذ و عمل. چه غریب افتاده است حرفهای انسانی و آرمانی خمینی بزرگ در ضدیت با زورگویان عالم و دفاع از مستضعفان که در سرزمین روسها مخاطبان بسیاری میتواند داشته باشد و چه غریبتر آموزههای حکیمانه رهبر انقلاب که در حد چند کتاب با تیراژی بسیار محدود صرفاً ترجمه شده است که ترجمه شده باشد. جمهوری اسلامی امروز بیش از هر چیز دیگری به یک رسانه فرهنگی – هنری قدرتمند در میانه اذهان و قلوب روسها، چینیها و … نیاز دارد. مسیر خرج سرمایهها باید به سمت دیگری رهنمون شود، آنجائیکه بیشترین قدرت، سریعترین نتایج و امنترین فضا برای فعالیت را دارد.
درگذشت مرحوم هدایتالله جهانآرا، پدر شهید بزرگوار محمد جهانآرا باعث تأسف و تألم خاطر گردید.
امیدواریم به مداق آیه شریفه «أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ کُلُّ» در بزم اولیا و انبیا همنشین فرزند شهیدشان گردند که نامشان در تاریخ دفاع مقدس با خاطرات فتح خرمشهر عجین شده است.
با آرزوی علوّ درجات برای این پدر صبور و مقاوم، صبر و اجر همهی بازماندگان را از درگاه خداوند متعال خواستارم.
از آنجا که رژیم اسرائیل از راهحل سیاسی برای توقف خونریزیها در سوریه متضرر میشود، طبیعی است که مواضع و شاخصهایی را برای تحرکات و موضعگیریهای مجدد میدانی در ابعاد جنگ روانی نشان دهد که از ضعف دولت سوریه حکایت دارد.
برای اینکه بخواهیم اهداف گفتمان رسانهای رژیم صهیونیستی از دو هفته پیش تاکنون مبنی بر حضور روسیه و ایران در سوریه را بررسی کنیم، باید ترتیب واقعیتها را به این شکل شرح دهیم.
- غیر از محاصره دو جبهه کفریا و الفوعه در حومه ادلب ارزیابیهای میدانی نشان میدهد که نیروهای بشار اسد و متحدان وی در تمامی جبههها روند آرامی را دنبال میکنند. این گزارش ها با تلاشهای گروههای مسلح در هفتههای اخیر برای نفوذ در جبهههای متعدد تغییر نکرده است، بنابراین نمیتوان به این ادعای صهیونیستها قانع شد که سبب تقویت جبهه سوریه از سوی روسیه و ایران، حمایت از دولت بشار اسد در برابر فروپاشی است.
- با توجه به اهمیت عرصه سوریه از دیدگاه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و تجربه تاریخی آن میتوان گفت که ایرانیها از اعلام مأموریتهای ویژه خود در این کشور ابائی ندارند، آنها از ابزارهای مختلف تبلیغاتی برای تقویت روحیه بسیج عمومی در زمان مورد نظر استفاده میکنند. بنابراین همچنان حضور این نیروها در سوریه تحت چارچوب نقش تکنولوژیک و مستشاری است، درست مانند کارشناسان روس که در سوریه حضور دارند و برخلاف ادعاهای رژیم صهیونیستی که نگران تحولات جبهه جولان بود و سعی دارند امتیازهای تاکتیکی در تقابل با ایران در عرصه سوریه بعد از توافق هستهای به دست آوردند، تعداد این نیروها افزایش قابل توجهی را شاهد نبوده است.
- مسکو و تهران میدانند که وارد کردن نیروهای گسترده به سوریه (تحت هر انگیزهای) میتواند دامنه درگیریها را افزایش داده و زمینه را برای مداخله طرفهای دیگر (نظیر ترکیه) مهیا کند. با این وجود نمیتوان اقدام به چنین عملی را در زمان های سرنوشتساز بر اساس محاسبات گسترده غیرممکن دانست، اما در شرایط کنونی روند درگیریها هرگز به گونهای نیست که فشاری بر دولت سوریه و متحدان آن وارد شود که مداخله مستقیم ایران و روسیه در این کشور را لازم نماید.
با توجه به مسائلی که مطرح شد، باید دید اهداف رژیم صهیونیستی از انتشار این مطالب در شرایط کنونی چیست؟
منابع مطلع اعلام میکنند که قطار سازشها در منطقه همچنان بعد از توافق هستهای به پیش میرود و این رویکرد با تقابل جدی از سوی رسانههای منطقهای و بینالمللی مواجه نشده است. در نتیجه تمامی طرفهای حاضر در سوریه، شامل منتقدان و مخالفان دولت این کشور به دنبال تقویت دستاوردهای خود در ابعاد میدانی قبل از نشستن پشت میز مذاکرات هستند. از آنجایی که رژیم صهیونیستی از روند راه حل سیاسی برای توقف خونریزیها در سوریه متضرر میشود، بنابراین طبیعی است که مواضع و شاخصهایی را برای تحرکات و موضعگیریهای مجدد میدانی در ابعاد جنگ روانی نشان دهد که از ضعف دولت سوریه حکایت دارد. در این رابطه موشه یعلون وزیر جنگ رژیم صهیونیستی در یک عبارت کوتاه گفته است که ” هر کسی که بر ضد ما کاری انجام دهد، هزینهاش را پرداخت میکند”.
بنابراین ناظران تنها کاری که باید انجام دهند این است که مواضع رژیم اسرائیل بعد از توافق هستهای را مورد بازبینی قرار دهند تا متوجه شوند که تلآویو نگران وزنه استراتژیک خود در سایه افزایش تنش رسمی از سوی ایران مبتنی بر موجودیت این رژیم است، موضوعی که تازهترین اظهار نظرها در رابطه با آن از سوی رهبر انقلاب اسلامی ایران مطرح شد مبنی بر اینکه اسرائیل در ۲۵ سال آینده وجود نخواهد داشت.
سایت اسراییلی دبکافایل در گزارشی مدعی شد ایران به سوریه تفنگدار نیروی دریایی اعزام کرده است.این سایت اسراییلی افزود: ایران در هفته جاری شماری نیروی زمینی از جمله نیروهای ویژه و نیروهای تفنگدار دریایی اعزام کرده است.به ادعای این سایت اسرائیلی این نیروها به طور مستقیم به پایگاه هوایی کوچک غورین در جنوب بندر لاذقیه منتقل شدند. لاذقیه زادگاه بشار اسد رئیس جمهوری سویه واقع در غرب این کشور و در ساحل دریای مدیترانه قرار دارد.
قبل از این هم تفنگداران دریایی روسیه وارد پایگاه نظامی جبله در استان لاذقیه شدند. براساس ادعای این سایت اسرائیلی، نظامیان ایرانی در پایگاه غورین و نظامیان روس در پایگاه جبله حضور دارند که هر دو پایگاه در استان لاذقیه سوریه هستند.
بر اساس اطلاعات این سایت اسراییلی، مسکو احتمالا در نظر دارد یک محموله از موشک های پیشرفته اس ۳۰۰ را به سوریه منتقل کند و به همین دلیل نظامیان روسیه در حال ساخت پایگاه ویژه استقرار این موشک ها در سوریه هستند.
همچنین گفته می شود یک فروند کشتی جنگی اتمی روسیه در حال حرکت به سمت آب های سوریه است. با این روند بندر لاذقیه به مرکز تمرکز نیروی های نظامی ایرانی و روسی تبدیل می شود.
به نوشته پایگاه دبکا، هیچ دلیلی برای تایید سخنان مقامات عالی رتبه اسراییلی که گفته بودند نیروهای ایرانی برای حمایت از ارتش سوریه و اعضای حزب الله لبنان به سوریه آمده بودند وجود ندارد.
دبکا در پایان گزارش تصریح کرد که منابع آن بر این عقیده اند که نیروهای روسی و ایرانی به طور کامل مشغول گسترش و توسعه پایگاه های خود در غورین و جبله هستند.
مقامات ایرانی قبل از این گفته بودند که مشاوران نظامی به سوریه اعزام کرده و هم اکنون مشاوران و مستشاران نظامی ایرانی در سوریه مستقر هستند.
همچنین شماری از شهروندان ایرانی، عراقی و افغانستانی در قالب گروه های مدافع حرم از مراکز مقدس شیعه در سوریه و در راس آنها حرم حضرت زینب در حومه دمشق، حمایت می کنند.
روسیه نیز تایید کرده شماری از مشاوران نظامی اش در سوریه هستند.
نیروی دریایی روسیه نیز در بندر طرطوس سوریه در ساحل دریای مدیترانه پایگاه
نظامی پشتیبانی دارد. این تنها پایگاه نظامی ارتش سوریه در منطقه مدیترانه
است.